مصاحبه د ویچه وله با آیت الله سيد حسين كاظميني بروجردی
از آغاز انقلاب ايران و با ايجاد حكومت اسلام سياسي آن گروه از روحانيان و طلاب علوم دينی كه موافق اسلام سياسى نبودند ، و مورد مشهور آن آيتالله شريعتمداری است، با فشار و پيگرد روبرو شدند. با ايجاد دادگاه ويژه روحانيت اين نهاد مسؤوليت اصلى را در اِعمال فشار بر اين قشر جامعه بر عهده داشته است. هم اكنون نيز روحانيانى كه خواستار جدايى دين و دولتاند، و نيز شاگردان آنان، سركوب مىشوند. اين روزها آيتالله سيد محمد حسين كاظمينى بروجردى به گفته خود و شاگردانش، به شدت زير فشار و مورد تهديد است. آقاى بروجردى به تاريخ ۲۷ شهريور ( ۱۸ سپتامبر ) با نوشتن نامهاى از سازمانهاى مدافع حقوق بشر خواسته است كه به وضعيت اين قشر زير فشار و نقض حقوق آنان نيز توجه كنند.
كيواندخت قهارى/ 1385 خورشيدي
مصاحبه گر : آقای آيتالله بروجردی، مطلع شديم كه چند هفته پياپی است كه فشار بر شما و شاگردان شما وارد میشود و شما را تهديد میكنند. اين فشارها از سوی چه كسانی است؟
كاظمينى بروجردی : اين فشارها مجموعاً چهارده سال است؛ ولی حدود دو ماه است كه تشديد شده و به حد غيرقابل تحمل و جنايتكارانه رسيده كه درخور شعارهايی كه وزارت اطلاعات میدهد نيست كه خودشان را سربازان گمنام امام زمان میدانند. علت اين فشارهای شديد اين بود كه آخرين جلسهای كه من با يارانم داشتم، تيراژش به صدهزار نفر رسيد. اين در حالی است كه رسانههای جمعی داخلی مرا تحريم كردهاند و كلمهای حق ندارند بگويند. اين بود كه مبهوت شدند و ترسيدند كه اين جمعيت زياد با دست خالی، در مركز تهران میتواند برايشان عواقب وخيم داشته باشد. اين جلسه در ماه قبل در بزرگترين ورزشگاه سرپوشيده كشور به نام شهيد كشوری بود. امتداد جمعيت آمده بود به سمت دو ميدان كاظمی و جوانان و قسمتی از خيابان شريعتی. مراسم كاملا مذهبی بود. چون من اصلا طرفدار اسلام منهای سياست هستم. من و پدرم، كه از بزرگان علمای ايران بود و پنج سال قبل ايشان به طور مشكوك كشته شدند، از دنيا رفتند و قبرشان در مسجد خودشان در ميدان خراسان، مسجد نور بوده است كه اين قبر هم مورد حمله قرار گرفته و تخريب شده است. زائرانش به زندان میروند، آنها را به بند ۲۰۹ اوين كه محل شكنجه است میبرند و اذيت میكنند و آزار میدهند و تعهد میگيرند كه ديگر به مزار ايشان سر نزنند.
اجتماع ما باعث شد كه چند روز پس از مراسم به منزل پدر ما بين ساعت ۶ و ۷ يك روز شنبه نزديك به دو ماه قبل حمله كردند. منزل پدرمان را خرد كردند، عكسهای ايشان را شكستند، كمدها را خرد كردند. خيلی اموال از ايشان بردند، چيزهايی، آثار عتيقی كه مربوط به خودشان و پدرشان بود. آثار عتيق دينی بود، كتابهای خطی بود كه يك سری اسناد در آن مربوط به هويت اسلام واقعی بود، اسلامی كه دور از سياست است. همه را بردند. خادم ايشان را، دختر و داماد ايشان را و نيز منشی و راننده ايشان را به همان بند مخوف ۲۰۹ بردند. مورد اذيت و آزار قرار گرفتند كه البته اينها بيرون آمدند، ولی هر كدام از اينها عوارضی گرفتند. خواهر من عوارض مغزی گرفته و بقيه هم مشكلات تنفسی و قلبی پيدا كردهاند.
مصاحبه گر : يعنی در آنجا شكنجهشان كردهاند؟.
كاظمينى بروجردی : آن روز به خانه ما ريختند و با فرياد ما اهالی محل و همسايهها جمع شدند. كم كم نزديكان ما جمع شدند و مقاومت كردند. افرادی كه با لباس شخصی بودند از وزارت اطلاعات و دادسرای ويژه روحانيت متواری شدند و بعد نيروی انتظامی وارد شد. به زور مرا وارد منزل كردند. من میخواستم با آنها بروم، چون مسأله بايد بالاخره به جايی میكشيد. با گستاخی به منزل ما از ديوار وارد شده بودند. قفل منزلمان را شكسته بودند. دختران مرا تهديد كردند. اين مسائل كه پيش آمد ما سه چهار ساعت در خيابانهای اطراف بوديم. جمعيت جمع شده بود. من میخواستم به زندان بروم مردم نمیگذاشتند. به منزل آمدم. از آن موقع به بعد هر شب به منزل نزديكانمان میروند، نصفه شب میروند، قفل میشكنند، با نردبان میروند، در خرد میكنند. رعب و وحشت را بسيار كردهاند. من حدود ۱۰۰ تلفنچی داشتم. كسانی بودند كه با جامعه ارتباط داشتند. هر روز با هزاران نفر رابطه داشتيم. همه اينها را گرفتند يا تحت تعقيباند. بسياری از آنها به منزل نمیروند. در ميان عزيزان من يك خانم استاد دانشگاه بود كه بچه چهار ماهه داشت. بچه را همان ساعت يك نصفه شب از آغوشش كشيدند و ايشان را به همان جايگاه مخوف بردند. شير ايشان خشك شد و بچه هنوز ناراحتی روانی دارد كه چند روز از مادر جدا بوده است. در جاهای ديگر میرفتند و میزدند. پای يكی از نزديكانم را كه مقاومت كرده بودند خرد كردند.
به هر حال دعوای اصلی اينها اين است كه میگويند چرا تو دين منهای سياست را مطرح میكنی. اين خواست اكثريت مردم ايران است. مردم از بس مسائل سياسی ديدهاند سياستزده شدهاند. و رسانههای داخلی در اين باره كلمهای نمینويسند.
خواست من اين است كه چون اطلاعرسانی به مردم ناممكن است لااقل جهان بداند كه اينها با ما چه میكنند. ما نه تروريست هستيم، نه سياسی. من در طول چهارده سال حركت مذهبی تبليغی به كسی توهين نكردهام. الان دستور تيرباران برای من و خانوادهام هست. ۴۵ روز است كه از اتاقم بيرون نيامدهام. خانه در محاصره است. به جامعه جهانی بگوييد كه وظيفه داريد در قبال عدالت از ما دفاع كنيد. اين پيام ما را به سازمانهای بينالمللی حقوق بشر برسانيد. من برای كشته شدن آمادهام. چند شب پيش برق منزل را قطع كردند و گفتند كه میخواهيم شما را بكشيم. من كفن پوشيدم و به در منزل رفتم با شمشيری كه از آبا و اجدادم به ارث رسيده است و گفتم من برای كشته شدن آمادهام. شما هر گونه كه میتوانيد پيام ما را به جامعه جهانی برسانيد.
مصاحبه گر : آقای بروجردی، پس به نظرتان میآيد كه چون بسياری از مردم هم خواستار جدايی دين و دولت هستند است كه الان شما زير فشار هستيد؟
كاظمينى بروجردی : بله، چون ما تبلور اين حركت هستيم كه از دين سياسی دور هستيم و مردم به دور ما جمع میشوند، اينها ناراحتاند. از هر قشری را توانستهايم جمع كنيم و اينها از همين نگران و ناراحتاند.
مصاحبه گر : پيوندی میبينيد بين فشار بر خودتان و بر شاگردانتان و فشاری كه چند ماه پيش بر دراويش گنابادی قم برای مثال وارد آوردند؟
كاظمينى بروجردی : حركت ما از آنها كاملا جداست. آنها درويشاند. ما در مسير امامانمان هستيم. فكر میكنم آنها ما را خطرناكتر بدانند. چون در مورد آنها میگويند درويشاند، تمام شد. يك كلمه میگويند اينها صوفیاند و حركتشان جداست. اما بسيار سخت میتوانند ما را محكوم كنند. چون ما از همان پيغمبر، از همان امام و از همان قرآن آنها دم میزنيم و برای همان فاطمه و علی آنها عزاداری میكنيم. اين است كه اين وصلهها را نمیتوانند به ما بچسبانند. حركت ما فراگيرتر است و در نتيجه فشار بر ما بيشتر است. در جلسات من غالبا سنی، مسيحی، يهودی، لات، بدحجاب هم میآيد. چون من سانسور نمیكنم و میگويم كه خدا مال همه است.
مصاحبه گر : در ميان طرفداران شما جوانان هم زياد هستند؟
كاظمينى بروجردی : بله، اكثراً قشر دانشجو و جوان هستند.
مصاحبه گر : آيا هيچ مرجعی وجود ندارد كه شما بتوانيد پيش آن بخاطر فشارها و تهديدها شكايت ببريد؟
كاظمينى بروجردی : من در اين دو ماه نامه نوشتم به رهبری، به رييس قوه قضاييه و به رييس جمهور. هر بار كه نامه دادم اذيتها بيشتر شد. چون اينها در همه جا دست دارند و عمدتا مسؤوليت اين جنايات را بر عهده وزارت اطلاعات میدانم و دادسرای ويژه روحانيت.
مصاحبه گر : در گذشته هم، پيش از اين دو ماه، شما زير فشار بودهايد برای مثال از طرف دادگاه ويژه روحانيت؟
كاظمينى بروجردی : بله، من دو بار از ناحيه آنها به زندان افتادم. يك بار در سال ۱۳۷۴ بود كه چند ماه زندان بودم. زندان مخوف و ناشناختهای بود به نام توحيد كه احتمالا زندانی بازمانده از دوره رضاشاه بود. در پشت پستخانه مركز بود. در آنجا شكنجههای مختلف شدم. يك بار ديگر هم در سال ۱۳۷۹ بود كه در همين بند ۲۰۹ اوين بودم كه در آنجا از بس اذيتم كردند سكته كردم. الان هم عزيزان مرا به آنجا میبرند و مورد اذيت و آزار قرار میدهند سَرِ همين كه چرا شما میخواهيد استقلالی در ديانت داشته باشيد. شما چرا همسو با ما نيستيد؟ يعنی اولينترين اصل برای آزادى انسان اين است كه دينی را كه میخواهد داشته باشد. ما میخواهيم دينی داشته باشيم كه سنتمان بوده، از آبا و اجدادمان رسيده، مورد دخالت و تصرف كسی قرار نگرفته باشد. اينها ايران را محيط بسته كردهاند كه هيچ صدايی بيرون نرود. ما اصلا سياسی نيستيم. در طول اين چهارده سال يك بار وارد مسائل سياسی نشديم و زنده باد مرده باد نگفتيم. فقط به دنبال اهداف و سنت اجدادمان بوديم و كسانی كه در مسير عدالت خداوند را میپرستند. اگر مجامع بينالمللی میتوانند در باره اين مسائل به دولت ايران هشداری بدهند اگر نمیتوانند صدای ما را به سازمان ملل يا جاهای ديگر برسانند.
مصاحبه گر : آقای بروجردی سپاسگزارم كه وقتتان را در اختيار ما قرار داديد.
۱۳۸۷/۰۷/۲۴
سركوب روحانيان طرفدار اسلام غيرسياسى و هواداران آنان
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر