۱۳۸۸/۰۳/۱۷

پاسخهای نو و چالشی آقای بروجردی به برخی سوالهای اساسی از درون زندان

بخش دوم از مصاحبه هاي منتشر نشده آقاي بروجردي - فرودين 1388 - مارس 2009

1. نظر فقهی شما پيرامون مجازات هایي از قبيل زندان چيست؟

2. درباره ترور و عمليات انتحاري چه نظري داريد؟

3. درباره مبحث فقهي تقيه، چه نظري داريد؟

4. نظر شما درباره ولايت فقيه چيست؟

5. بر چه اساسي اجرای حدود را برای همجنس گرائی، زنای محصنه و ...، و همچنین مجازاتهای فقهي از قبيل اعدام،‌ سنگسار، قطع اعضاي بدن و شلاق را مردود مي دانيد؟

6. به طور دقيق و مشخص بفرمایيد كه آيا شما مبشر دين جديد و يا مبلغ اسلام ديگري هستيد؟

7. آیا از لباس روحانیت جدا شده اید؟ آیا مواضع شما قبل از بروز وقایع سالهای اخیر نیز بر همین روال بوده است؟

**************

1. نظر فقهی شما پيرامون مجازات هایي از قبيل زندان چيست؟

در فقه شيعه، فرع و مجازاتي به نام زندان نداريم . حتي مسئولين قضایي ايران نيز بارها صراحتا ادعا كرده اند كه زندان، طاغوتي است! و بايد برچيده گردد. هرچند كه اين وعده محقق نشده است و روز به روز بر آمار زندان و زنداني افزوده مي گردد و آثار مخرب و جبران ناپذيري از جمله فروپاشي مادي و معنوي خانواده ها را بر جاي مي گذارد که دقیقا خلاف سيره نبوي است كه قاعده "لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام" را وضع نموده است.

آنچه را كه حقير در متون آيات و احاديث و روايات يافته ام، دلالت بر حرمت دهي به شئونات انساني و تكريم مقامات بشري است. آفريدگار بي همتا بني آدم را عظمت بخشيد و او را جانشين خويش در زمين نمود و هرگز پيامبري را فرمان به ايذاء و آزار اين گل سرسبد آفرينش نداد و غضب خود را در مقابل غفران خويش و جهنم را در برابر بهشت قرار داد تا مسافران دنيا بدانند كه آن خط و نشان ها و تهديدهاي حقوقي، يك تابلوي اخطار است تا جامعه از شيطنت‌ها و وسوسه‌هاي اهريمنانه در امان بماند.

2. درباره ترور و عمليات انتحاري چه نظري داريد؟

ترور، جايگزين انديشه آزاد و فرهنگ مستقل مي‌باشد. تروريست، بي‌منطق است. سنت انكارناپذير پيامبران، مناظره، مباحثه و تبليغ بوده است نه ترور.

متاسفانه حكومت ايران براي بقاي خود و تضعيف و تخريب وجهه رقبا، اقدام به حمايت آشكار و پنهاني و همه جانبه از عمليات تروريستي در جهان و مخصوصا در منطقه خاورميانه نموده است و برخي از مراجع ديني نيز به آن وجه شرعي داده اند و اين امر باعث متهم شدن اسلام به تروريست پروري شده است در حالی قرآن صراحتا می فرماید "لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه".

3. درباره مبحث فقهي تقيه، چه نظري داريد؟

تقيه، در فرهنگ ديني و تفاسير قرآني، هم معادل تقوا و هم به معناي مصلحت انديشي و پنهان كردن عقايد دروني به منظور تامين امنيت و حفظ جان آمده است و همچنين در مواردي كه افشاي اسرار و بيان وقايع، باعث بروز فتنه و درگيري مي شود نيز توصيه به حفظ اسرار و رعايت تقيه شده است كه جواز آن مطلق نبوده و چارچوب هاي خاصي را دارد و اگر بخواهيم كليت جواز يا عدم جواز آن را در يك جمله بيان كنيم به كلام امام باقر مي رسيم كه فرمود: "التقية فى كلّ شىء يضطر اليه ابن آدم فقد أحله الله له" يعني تقيه در مواردي كه انسان به اضطرار مي افتد جايز است.

ولي اهم چالشي كه امروز در سرفصل تقيه مطرح گرديده است، به دليل وعده هاي دروغیني بوده كه از لسان بانيان انقلاب سال 57 در ايران جاري شد و به اشكال ديگري در ديالوگ نسل هاي بعدي حكومت، امتداد يافت و مراجع و روحانيون دولتي براي توجيه آنها، واژه تقيه را به كار بردند! آنچه مسلم است اگر هر خدعه و نیرنگی تقيه قلمداد شود، آنگاه خود آن رذائل (نفاق، دروغ، كلاهبرداري و شيادي) چه تعريفي خواهند داشت؟! اينجانب هيچ كدام از وعده هاي كذب رهبران و مسئولين حكومت ايران را در چارچوب تقيه نمي بينم و آنرا صرفا تاكتيكي سياسي به منظور فريب جهانيان و جلب حمايت ملت در تشكيل و بقاء و بسط حكومتشان مي دانم و در تضاد واضح با مشي و سيره فرستادگان آسماني يافته ام.

4. نظر شما درباره ولايت فقيه چيست؟

در دفاعيات خود در جلسات محاكمات، برخي از دلايل قرآني، عقلي و روائي را مطرح نمودم كه حكومت فقها، هيچ جايگاهي بر اساس "قرآن - سنت - عقل - اجماع" ندارد و اميدوارم كه هرچه زودتر فيلم آن مناظره در اختيار همگان قرار بگيرد. ولي به اختصار عرض مي نمایم كه ولايت فقيه به گفته تئوریسینهای آن، بر اساس براهيني با استناد به تفاسير برخي از آيات قرآن و برداشتهائي از احاديث بوده است كه سعي نموده اند با تحريفهاي گسترده و اعمال نظرات شخصي، آنرا در طول ولايت خداوند تفسير كنند و به اين بهانه حكومت فقها را به رعيت تحميل نمودند، كه مورد قبول بنده نمي باشد و در "رساله آزادي" نيز دلايل قرآني را آورده ام در رد ولايت فقيه و اثبات اينكه خدواند انسان را آزاد آفريده است وهمچنين، اگر توليتي مدعي است كه در طول ولايت خداوند مي باشد، بايد مدافع حق آزادي و مروج قاعده تسامح و تساهل باشد نه عامل خشونت، زور، استبداد و خفقان ! ضمن اينكه بسياري از فقها و مجتهدين و مراجع ديني در چارچوب ولايت تشريعي شيعه ، مخالف برپائي حكومت ديني (حكومت روحانيون) بوده اند، كه اين عدم اجماع نيز دليل ديگري بر نامشروع بودن حكومت ديني در زمان فقدان پيشوايان منصوب خداوند مي باشد.

متاسفانه فقهاي حاكم بر ايران خود را صاحب اختيار جان، مال، ناموس، انديشه و سرنوشت مردم مي دانند در حالي امام صادق از پيامبر نقل فرموده است: "الفقهاء امناء الرسل مالم یدخلوا فی الدنیا" - فقهاء نمایندگان انبیاء هستند تا زمانی که آلوده به دنیا طلبی نشوند - و وقتي سئوال نمودند كه نشانه دنياطلبي فقها چيست؟ فرمود: "اتباع السلطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم" - تبعیت فقها از سلطان و حاکم است که در این صورت از آنان بر حذر باشید - که تکلیف فقهای حکومتی و مراجع دولتی را مشخص می کند و بدتر از آن، زمانی را هشدار مي دهد که فقها خود در مصدر حکومت قرار گیرند که در هر دو صورت از دایره امانتداری دینی خارج شده اند و بايد از آنها برحذر بود.

5. بر چه اساسي اجرای حدود را برای همجنس گرائی، زنای محصنه و ...، و همچنین مجازاتهای فقهي از قبيل اعدام،‌ سنگسار، قطع اعضاي بدن و شلاق را مردود مي دانيد؟

مجازات هاي فقهي اگر مربوط به حدود و حق الله باشند از قبیل همجنس بازی، زنای محصنه و غیره، کلا تعطیل است چرا كه فقط پيشوايان عادل مي توانند اجراي حد كنند كه آنها نيز راه گريز از مجازات را براي مجرم باز مي گذاشتند. فقهاي ديگري نيز، اجراي چنين قوانين و مجازاتهائي را در زمان نبود پيشواي عادل، منتفي دانسته اند.

در زمان خانه نشيني حضرت علي، شخصي را به جرم دزدي براي اجراي حد نزد حاكم مي بردند كه ايشان مانع شد و فرمود كه بايد اول مشخص شود كه آيا اين فرد حق خود از بيت المال را به طور كامل از حاكم دريافت كرده است يا خير؟ اگر دريافت نكرده است، بايد دست حاكمي كه قصد اجراي حد را دارد، به جاي دست دزد قطع نمود!

زن زناكاري را براي اجراي حد نزد حضرت عيسي آورند و او فرمود: هر كس گناهي مرتكب نشده است (حدي به گردن ندارد) ، سنگسار را آغاز كند كه هيچ كس نماند و آن حضرت بعد از نصايحي چند، آن زن را بدون اجراي حد آزاد نمود. يا موارد بي شمار ديگري در كتب تاريخي آمده است و اثبات مي كند كه اجراي حدود بدون نظارت جامع و دائم پيشواي عادل و صالح، منتفي است.

البته بحث قصاص چون مربوط به حق الناس است و پای شاکی خصوصی در میان می باشد وارد مقوله دیگری می شود. در قتل غير عمد، قصاص منتفي است و ديه نقدي مطرح مي شود و در قتل عمد نيز وضعيت رواني قاتل به هنگام جرم ملاك است و ارزیابی روانشناس لازم است ؛ همچنين درباره سن قاتل، اينكه كمتر از 18 سال بوده يا خير؟ و نبايد او را براي اجراي حكم قصاص زنداني كرد تا به سن 18 سال برسد و ايضا موارد ديگر.

حضرت علي به خانمي كه براي اجراي حد زناي محصنه آمده بود، فرمود شايد خواب ديده اي و يا دچار خيالات شده اي ! و وقتي با اصرار او مواجه شد، حضرت اجراي حكم را پذيرفت ولي آنرا به بعد از زايمان موكول نمود و سپس، به بهانه دو سال شيردهي و بعد از آن نيز به دليل اينكه فرزندش قيم لازم دارد، اجراي حكم سنگسار را عملا منتفي نمود. البته يكي از نتايج جانبي سند مذكور، غيرمجاز بودن سقط جنين زنا است كه خود اين موضوع نيز، استنتاج ديگري را عرضه مي كند در نفي اعدام . چرا كه وقتي جنين زنا، اين قدر حرمت داشته باشد، اعتبار جان انسان، به خودي خود آشكار مي شود. همچنين نتيجه ديگري كه استخراج مي شود، نفي اعتراف گيري است . در بحث مجازات كيفري، قاعده اي فقهي وجود دارد كه مي گويد "اقرار العقلاء علي انفسهم جائز" – اقرار فرد عاقل بر علیه خویش پذیرفتنی ست - كه تاييد مي كند اعتراف مجرم را مي توان عليه او استفاده كرد ولي مي بينيم حضرت، نه تنها به اعتراف مجرم عليه خودش توجهي نمي كند، بلكه به او راه فرار از مجازات را نيز ياد مي دهد ! در سند ديگري، به شخص معترف به همجنس بازي مي فرمايد كه احتمالا خواب ديده اي و يا دچار توهم شده اي و ....، و وقتي سؤال كردند يا علي، حكمت اين رفتارها چيست؟ فرمود: گناه، امري است بين بنده و خدا، علي چه كاره است!

به اين ترتيب، پيشوايان عادل، همواره از اجراي حد و اعتراف گيري دوري مي كردند. حالا مقايسه كنيد كساني را كه در نهايت قساوت، براي اعتراف گيري و پرونده سازي ، دست به هر ظلم و جنايتي به نام اسلام مي زنند !

قاعده اي در فقه داريم به نام احكام ثانويه، به معني برگشت از حكم اوليه بنابر مصلحت. همچنين احكام فقهي در شيعه، اجتهادي مي باشد ؛ يعني با شرايط زمان و مكان، احكام و قوانين قابل تغيير است تا مايه زحمت و آزار و سرخوردگي پيروان و یا بر خلاف مصالح و منافع مردم نباشد. ضمن اينكه سنتي داريم كه به شكل نفي غير مستقيم خشونت، جاري بوده است (مثلا ‌در جزيرة العرب برده داري و برده فروشي يك تجارت عمومي و عمده بوده است و امكان تعطيلي رسمی و سريع آن وجود نداشته است. لذا‌ به شكل غير مستقيم نفي مي شد و قوانيني وضع مي گردید كه در ازای فلان جرم، برده آزاد كنيد و يا با توصيه هاي اخلاقي در كسب ثواب و ادای كفارات، امر به آزادي برده داده مي شد و .....) اين قواعد به همراه قواعد دیگری مانند تقیه و اصولي مانند "لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام" رهگشاي ابهامات بسياري مي باشد.

حقير طي سال هاي پاياني قبل از آخرين بازداشت، تحقيقات مستند و تخصصي مبسوطي در مباحث متنوع ديني و فقهی به انجام رسانده ام و حاصل آن، ‌رساله ها و مقالات متعددي بود كه متاسفانه به علت حصر انديشه و قلم در ايران، موفق به انتشار آن نشدم و بيشتر آن آثار، در حملات حكومتي ‌مصادره گرديد و اكنون در اختيار دادستاني ويژه روحانيت است. بر طبق تحقيقات مذكور، هدف از نزول اديان را تكريم و آرامش و تعالي انسانها يافته ام كه در يك كلام، بايد خيرخواه و تابع مصلحت بشر بود و از طرفي نیز دستورات و احكام ديني ‌طبق قواعد مختلفي انعطاف پذير است. البته خود علماي حكومتي نيز چنين قواعدي را قبول دارند، ولي به نحو غير انساني از آنها بهره مي برند. مثلا عمليات انتحاري و يا شكنجه در اسلام حرام است، ولي مراجع تقليد معتقد به دین سیاسی، با سوء استفاده از قواعد مختلف فقهي چنين جوازهاي ضد بشري را صادر مي نمايند! اين در حالي است كه قواعدي مثل احكام ثانويه و غيره كه بخشي از آنها را توضيح دادم، بايد براي رفع خشونت ها و دفع حصارها و بسط آرامش به كار رود.

6. به طور دقيق و مشخص بفرمایيد كه آيا شما مبشر دين جديد و يا مبلغ اسلام ديگري هستيد؟

ديني كه تبلیغ آنرا می کنم اسلام گسترده است، يعني روي خود اسلام تعصب ندارم، بلكه داعيه همه اديان را دارم و همه مذاهبي كه انسان را به خدا مي رساند، مورد حمايت من است و اين يكي از امتيازات ما محسوب مي گردد. ما در برابر اديان ديگر، تعصبي بر دين آباء و اجدادي خود نداريم، چرا كه به آيه "لانفرق بين احد من رسله" و همچنين آيه " نزل عليك الكتاب مصدقا لما بين يديه" كه كتب ديگر را تاييد مي كند، اعتقاد قلبي داريم .

آراء من از يك سو متكي بر قرآن و سنت فرستادگان رسمي خداوند است و با اجماع عقلا و فرهیختگان بي غرض و دلسوز جامعه جهاني، همسو مي باشد و از سوي ديگر نيز در تضاد با نظرات انحصارطلبانه و غیر منطقی رهبران ديني حاكم بر ايران مي باشد و بر اين باورم كه ايشان رعيت را طفيلي و مطيع خويش مي دانند تا جایي كه حتي خدا پرستي را تنها از كانال خويش مقبول و مشروع مي بينند و البته هيچ گاه درخواست هاي مكرر بنده براي مناظره رسمي و علني را نپذيرفته اند.

متاسفانه تشيع كنوني، ملعبه آراء و فتواهای رهبران متعصب و جاهل و يا ابزار دست سياستمداران شده است و به نوعي قابليت اجتهادي بودن احكام ديني ، تحت كنترل حكومت قرار گرفته و از آرمان حفظ مصالح عمومي مردم، جدا گرديده است و اعتراضات علني و عملي من، با واكنش تند و ضدبشري آنها مواجه گردیده است.

بحث، طولاني است، ولي پاسخ هایي را كه معروض داشتم، تنها بخش كوچكي از گنجينه مستندات و تحقيقات من است كه اميدوارم هرچه زودتر از مصادره دادستاني ويژه روحانيت خارج شود و در اختيار عموم قرار گيرد.

7. آیا از لباس روحانیت جدا شده اید؟ آیا مواضع شما قبل از بروز وقایع سالهای اخیر نیز بر همین روال بوده است؟

طی ساليان اخیر، سوء استفاده دنیا طلبان از این لباس، اعتبار آن را در ايران و جهان از بین برده است به طوری که فرزندانم را از پیوستن به کسوت روحانیت برحذر داشته ام . قبلا نيز عرض كردم جایگاه لباس روحانیت نزد من صرفا پيشه و مسئولیتی برای تبلیغ دین بوده است که در این کسوت به عنوان یک متخصص دینی بتوانم نظرات روشنگرانه خود را متناسب با مسائل روز، ارائه نمایم و در برابر بدعتهاي روحانيون قدرت طلب بايستم ولي اکنون ادامه اين راه را به شكل ديگري مي پسندم و لذا با میل خویش، از لباس روحانیت جدا می شوم. اما در مورد قسمت دوم سئوال، درد دلهای زیادی دارم و حقایق بسیاری هست که باید بیان کنم ولی برای رفع شبهات احتمالي، فعلا به این مختصر بسنده می کنم كه بنده در موقعیتی نبوده ام که بتوانم بطور مشخص روی مسائل خاص و جزئي مانور بدهم ولي هميشه راه حل ريشه اي يعني جدا شدن دين از حكومت را دنبال نموده ام و به فرهنگ سازی در این زمینه اشتغال داشته ام . بازداشت در سالهای 1374 و 1379، بايكوت كامل خبري، آزار و اذيت دائمي من و نزديكانم و همچنین قتل پدرم، همگی عوارض مخالفت و دشمنی حكومت با عقاید و مواضع من ، قبل از سالهاي اخير بوده است.