۱۳۸۷/۰۷/۲۴

مروري بر ديدگاهها و نظرات آيت الله بروجردي
چكيده‌اي از مهمترين مصاحبه‌ها
آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي در سالهاي طولاني فعاليت خود تحت بايكوت كامل خبري بود و امكان مصاحبه با رسانه‌هاي داخلي و خارجي را نداشت، ولي دو ماه قبل از يورش عوامل رژيم ديكتاتوري به منزل ايشان و بازداشت غير قانوني وي در شهريور و مهرماه 1385برابر با سپتامبر و اكتبر 2006،‌ راديو و تلويزيونها و روزنامه‌ها و نمايندگان احزاب و گروه‌هاي مختلف ، بارها با آقاي بروجردي مصاحبه كردند از جمله: صداي امريكا ، راديو فردا ، دويچه وله ، اس بي اس ، كانال 1، پارس تي‌وي ، بي‌بي‌سي ، راديو مولتي كولتي ، راديو سوئد ،‌ راديو فرانسه و همچنين خبرنگاران و گزارشگران آزاد و نمايندگان احزاب و گروه‌هاي ملي و مذهبي و حتي نمايندگان گروه‌هاي لائيك ، كه انعكاس گسترده‌اي پيدا نمود. از آنجا كه بعضي از سئوالات تكراري بوده و يا مكمل همديگر بوده‌اند فلذا بصورت خلاصه و تركيبي ،‌ بخشهاي كوتاهي را ذكر مي‌نمائيم :


1. چرا فكر مي‌كنيد كه دين و سياست بايد از هم جدا باشد؟
تاريخ نشان داده كه در حكومتهاي ديني، از اهرم دين براي تامين مقاصد حكومتي استفاده مي‌شود نه كمك به رشد فكري و اعتقادي مردم، پس بايد ابزار دين را از دست سياستمداران جدا نمود تا بتوان عدالت و صلح و مساوات را برقرار نمود. هر نوع استبدادي به بهانه‌اي پيش مي‌رود،‌ بدترين نوع آن، بهانه‌ي دين و مقدسات است كه بخاطر باورداشتهاي تعصب‌آميز عوام، شرايط دوام و بقاء جناياتكاران بزرگي را فراهم كرده است.
2. نظر شما در مورد سركوب اقشار مختلف مردم چيست؟
معتقدم اگر حكومتي مردم را سركوب كند نمي‌توان آنرا جمهوري ناميد، مخصوصا وقتي به بهانه‌هاي ديني سركوب كند نمي‌توان آنرا اسلامي ناميد. من به استفاده از واژه‌ي جمهوري اسلامي اعتراض دارم. در نامه‌هائي به شخصيتهاي مذهبي دنيا نيز پيرامون سركوب هموطنانم اعتراضات خود را بيان كرده‌ام.
3. نظر شما درباره‌ي تساوي حقوق زن و مرد چيست؟
آنچه كه مربوط به احكام اسلامي مي‌شود، بايد گفت كه احكام اسلامي اجتهادي بوده، يعني با شرايط مختلف زمان و مكان، مي‌توان آنرا تغيير داد، ولي اگر بين دين و سياست، جدائي افتد، اين مشكلات از افق بالاتري برطرف مي‌شود.
4. شما در مصاحبه‌اي گفتيد كه براي نجات آبروي خدا و دين تلاش مي‌كنيد، آيا مردم مهمترند يا خدا!؟
حقيقت آن است كه وقتي در ديد مردم، حساب خدا و مدعيان نيابت او در زمين،‌ يكي باشد، ثمره‌اش اين است كه مي‌بينيم، هر جنايتي كه آنها مي‌كنند، طوري وانمود مي‌كنند كه گوئي خدا و پيامبران فرمان آنرا صادر كرده‌اند‌ و مردم نبايد اعتراض كنند و اين بحران، باعث دور شدن جامعه از خدائي مي‌شود كه دعوت دائمي به عدل و صلح دارد. البته مستبدين ديني از خداوند تعبير ديگري دارند، چيزي كه بتواند بهانه‌ي سركوب هرنوع مخالفتي را در اختيارشان قرار دهد.
5. انگيزه‌ي شما از تبليغات وسيع روي تعاليم پيامبران، آن هم در عصر تكنولوژي چيست؟ آيا مشكلات جامعه را فقط در كمبود معنويت مي‌بينيد؟
معتقدم كه براي اصلاحات اجتماعي و جهاني، بايد ابتدا خود را اصلاح كنيم، و علت اينكه با تحمل مشقتهاي طاقت‌فرسا جلسات بزرگي را برپا مي‌كنم همين است كه بتوانم مخاطبينم را به اجراي آموزه‌هاي اصلاحي دعوت كنم، معنويت، هدف نهائي نيست، هدف، كمال و خوشبختي جامعه است، كه ترويج معنويت راه را براي آن هموار مي‌كند. راه پيامبران راه كسب معرفت و دانش است و تضادي بين علم و معنويت نيست بلكه اين دو با هم سعادت بشر را تضمين مي‌‌كنند. اگر علم تنها ملاك باشد، مي‌شود مثل آزمايشگا‌هي كه مواد مخدر به عمل مي‌آورند و تركيبات بمبهاي اتمي و شيميائي را كشف مي‌كنند. اگر معنويت و وجدان و اخلاقيات هم به تنهائي ملاك باشد، زندگي مختل شده و تكامل بشر غير ممكن خواهد بود.
6.نظر شما درباره‌ي نامه‌ي بحث انگيز پاپ اعظم چيست؟ اواخر تابستان 1385
خداوند به انسان آزادي بيان داده كه هرنظري دارد بيان كند، ولي به هرحال امثال بني‌عباس و بني‌اميه و امپراطوري عثماني و بن‌لادن و طالبان و وزارت اطلاعات باعث بروز ذهنيتهاي منفي نسبت به اسلام شده‌اند، و تا وقتي دين از سياست جدا نشود اين چالشها وجود خواهد داشت.
7. اگر حكومت ديني را نامشروع مي‌دانيد، چه پيشنهادي براي مردم ايران داريد؟
پدرم و خودم از سالهاي دور، وقتي كسي مي‌پرسيد كه چگونه اعتراض خود را به مسئولين نظام تفهيم كنيم؟‌ روشهاي مسالمت‌آميز را توصيه مي‌كرديم، مثلا اينكه: در انتخابات و راهپيمائي‌ها شركت نكنيد، به مراكز عبادي وابسته به حكومت ديني مثل نمازجمعه‌ها و هيئتها و مساجد تحت تبليغ حكومت نرويد و...،‌ و با اين روش ساده، نفرت خود را اعلان نمائيد و جهانيان را از آن آگاه كنيد، و فكر مي‌كنم كه اين، تاثيرات خود را تاكنون گذاشته است و بايد منتظر كمكهاي جهاني براي برقراري دموكراسي در ايران بود.
8. شما در جلسات خود آئينهاي نيايش براي تسكين و آرامش دردمندان برگزار مي‌كرديد،‌ كه البته آنرا تعطيل كرده‌ايد، آيا دعا و نيايش، راه معقول و ريشه‌اي براي حل معضلات جامعه‌ي ايراني است؟
خير، دعا و توسل،‌ بيشتر مسكن و اميداوار كننده است و علاج واقعي چيزي ديگري است، ولي باور كنيد كه روزانه هزاران عريضه،‌ بصورت حضوري‌ و يا تلفني‌ و مكاتبه‌اي و يا با واسطه‌ي شاگردانم دريافت مي‌كردم،‌ و برداشت من اين است كه هموطناني دردمند و گرفتار و بيچاره دارم كه بايكوت و خفقان، نمي‌گذارد اعتراض خود را بروز دهند، به همين خاطر در كنار تدريس، جلسات نيايش در سطح وسيع برگزار مي‌كردم‌ كه اكنون با تهديد به تيرباران آنرا تعطيل كرده‌اند، هدفم آن بود كه اگر تريبوني ندارم كه مستقيما اوضاع وخيم مردم را به گوش جهانيان برسانم،‌ حداقل غير مستقيم وظيفه‌ام را انجام دهم، جهان بايد امروز از مسئولين نظام ايران اين سئوال را بپرسد كه: شما 28 سال است كه روي ذخائر عظيم نفت و گاز و معادن‌ نشسته‌ايد، پس اين همه گرفتار از كجا آمده‌اند؟! توجه كنيد كه من نام جلسه‌ي آخر خود را نيايش در درياي گرفتاران ناميدم، و معناي آن اين است كه در ايران، ‌درياي بي‌انتهائي از گرفتاران زندگي مي‌كنند، اينها جلسات مرا تعطيل كردند و مرا در محاصره آوردند زيرا مي‌دانند اگر آزاد باشم و اجازه‌ي تبليغ پيدا كنم،‌ مي‌توانم همه‌ي گرفتاران يعني اكثريت قاطع توده‌هاي ملت را جمع كنم،‌ تا جهان، وسعت گرفتاري و رنج و بدبختي ايرانيان را بداند، و به همين خاطر با من چنين كردند.
9. نظر شما در باره‌ي ولايت فقيه چيست؟
بزرگاني مثل آيت‌الـله العظمي خوئي و آيت‌اللـه العظمي شريعتمداري ولايت فقيه را شرك مي‌دانستند، پدرم نيز مي‌گفت: تنها استعمارگران خود را صاحب‌اختيار مال و جان و ناموس ديگران مي‌دانند و ايشان "ولايت فقيه" را "استعمار ديني" مي‌ناميد، من نيز پيرو آنها هستم و آنرا ديكتاتوري ديني مي‌دانم،‌ زيرا خداوند حق آزادي را براي انسان محترم شمرده و راضي نبوده كسي خود را ولي ديگري بداند.
10. الف) نظر شما درباره‌ي اعدام، سنگسار، قطع اعضاي بدن، شلاق و زندان چيست؟
گناه، بين انسان و خدايش مي‌باشد، و كسي حق ندارد ديگري را به جرم ارتكاب معصيت و گناه مجازات كند. ب) در مورد جرائم سياسي چطور؟ من جرائم سياسي را جرائم اعتقادي نام مي‌گذارم و بروز عقيده، ‌بر طبق هيچ منطقي جرم نخواهد بود كه مجازاتي به آن تعلق گيرد.
ج) آيا نظر شما با آيات قرآن و قوانين شرع در تضاد نيست؟ خير، هم با استناد به قانون ناسخ و منسوخ و هم به خاطر اينكه احكام جزائي اسلام فقط به دست نمايندگان رسمي خداوند قابل اجراست و معمولا آنها هم فرصت فرار از مجازات را براي متهم مهيا مي‌كردند. به هر حال اين بحث تخصصي است كه برنامه‌ي مستقلي لازم است تا مسائل موشكافي شود.
11. بارها اعلان نموده‌ايد كه مفاسد زيادي در ايران وجود دارد، علت اصلي مفاسد اخلاقي جامعه‌ي ايراني را در چه مي‌بينيد؟
ريشه‌ي اصلي آنرا بايد با كمك نسخه‌هاي حكما رديابي نمود كه قائلند مفاسد شايع در بزرگان قوم، به كل جامعه سرايت مي‌كند و فراگير مي‌شود و نبايد فقط مردم را مقصر دانست.
12. اكثر روحانيون ايران اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر را قبول ندارند و سازمان ملل را بازيچه مي‌دانند، نظر شما چيست؟
من فكر كنم اين اتهام بيشر متوجه روحانيت معتقد به ولايت فقيه است نه همه‌ي آنها، ولي بنده بر اين باورم كه اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر، جايگاه بالائي در دفاع از موقعيت انسانهاي گرفتار در جوامع غير آزاد دارد و بايد نهادهاي بين‌المللي در اجراي قوانين حقوق بشر در اين كشورها نظارت كنند.
13. آيا مراجع و علماء ديگري در ايران هستند كه همراه و هم‌فكر شما باشند؟
بله، طي سالهاي اخير، همواره آيت اللـه حسن قمي، آيت الـله صادق روحاني و آيت اللـه وحيد خراساني، به بنده ابراز لطف داشته‌اند و با پيغامهاي مختلف زحمات و تلاشهاي مرا گرامي داشته‌اند ولي بايكوت خبري موجود، مانع از انتشار اخبار و نظرات واقعي بوده و هست.
14. مدتي است كه در منزل خود به همراه عده‌اي از يارانتان در محاصره قرار گرفته‌ايد، آيا قصد قيام بر عليه حكومت را داريد؟
خير، بنده فرزند بيست و هشتم امام سوم شيعيان، حسين بن علي هستم و پيرو راه ايشان، من دنبال حكومت و پست و مقام نبودم و با حركتهاي خشونت‌بار مخالفم؛ ولي عدم همكاري من با نظام و از طرفي استقبال گسترده‌ي مردم از فعالتيهاي مستقلم باعث شد كه متهم به حكومت‌خواهي شوم و مورد كودتا قرار گيرم، الان هم از سازمان ملل متحد مي‌خواهم كه شرايطي فراهم آورد تا قطعنامه‌اي براي آزادي عقيده و مذهب به تصويب رسد، در آن شرايط من نيز خواهم توانست پيام هموطنانم را با تشكيل اجتماعات ميليوني به جهانيان ابلاغ كنم.
15. شما چه نوع قانون اساسي و حكومتي را قبول داريد؟
نوع حكومت را آحاد مردم بايد انتخاب كنند، ما فقط خواستار جدائي دين از دولت هستيم، زيرا تجربه نشان داده حكومت ديني، حكومت سياستمداران بر مردم بوده است كه با پوشش دين انجام مي‌گيرد.
16. شما در مناظره خود با شيخ احمدي به او گفتيد كه مردم ايران از دين سياسي دلزده شده‌اند، سئوال من اين است كه هنوز عده‌اي در راهپيمائي‌ها و انتخابات شركت مي‌كنند، چه بايد كرد؟

بله، اين معماي بسيار مهم، همگي را مات و مبهوت كرده كه چگونه مردم كشور با تفكرات هيئت حاكمه مخالفند و با اين همه آزار و اذيت و مشكلات، دست به حركتي نمي‌زنند و عده‌اي نيز همكاري مي‌كنند، فكر مي‌كنم كه چون آخوندهاي حكومتي از حساسيت مردم نسبت به عقائد مذهبي آگاهند سعي در بهره‌برداري ظالمانه از اعتقادات مذهبي مي‌نمايند و چنين وانمود مي‌كنند كه اشخاص آنسوي مرز در تدارك نابودي اعتقادات آنها هستند، البته اين هم يك نوع فريبكاري و استعمارگريست، بايد اسلام واقعي و اسلام سياسي، براي مؤمنين ساده‌لوح معرفي شود تا ايشان از خواب غفلت بيدار شوند، البته مقداري هم كساني مقصرند كه به جاي مبارزه با حكام مدعي دين، اصل دين را هدف گرفته‌اند كه اين باعث بدبيني توده‌هاي مردم نسبت به كل حركت اعتراضي خارج از كشور شده است.
17. اين روزها، دعواهاي زيادي بر سر مقصر اصلي طولاني شدن جنگ 8 ساله‌ي بين عراق و ايران است، شما چه نظري داريد؟
مسئله 6+2 را بايد از زواياي مختلفي ارزيابي نمود، مهمترين مسئله خون شهداست، دعواهاي امروز، نشان مي‌دهد كه آن همه تبليغات در مقدس نشان دادن طولاني كردن جنگ، اشتباه بوده، يعني خون و جان و مال و ناموس بيشماري، با هدايت اشتباه رهبران آن زمان،‌ اشتباها پايمال شده است، من فكر مي‌كنم بايد كميته‌اي بين‌المللي براي بررسي اين مسئله تشكيل شود و عوامل آن به جرم جنايت جنگي، محاكمه شوند.
18. نظر شما درباره‌ي حذف بزرگداشتهاي ملي و باستاني ايران و جايگزيني آنها با بزرگداشتهاي مذهبي كه اين روزها بحث‌انگيز شده است، چيست؟

علي‌بن موسي‌الرضا، امام هشتم شيعيان، به مامون عباسي ظالم، كه خود را ولي‌امر مسلمين مي‌دانست، گفت: حق نداري در امر بزرگداشت نوروز ايرانيان ايجاد مشكل كني كه: « الْاسْلامُ يُحبُّ ما قبْله »، يعني اسلام اصيل، آداب و سنن ملتها را محترم مي‌شمارد، و علمائي كه برخلاف اين سنت، نظر مي‌دهند بدعتگزارند.
19. شما در مناظره با شيخ احمدي، از اينكه در ايران سعي مي‌شود همه‌ي مشكلات به گردن امريكا و اسرائيل انداخته شود، اعتراض كرديد، آيا توضيح بيشتري داريد؟
بايد ديد آيا امريكا و اسرائيل، مواد مخدر را در ايران تجارت و توزيع مي‌كنند! آيا شكنجه‌گران زندانهاي مخفي و آشكار كه به بچه‌هاي شيرخوار و كودكان ده‌ساله هم رحم نمي‌كنند، مامور آن دولتها هستند! آيا قضات بي‌دادگاههاي ايران، تبعه‌ي آن كشورها هستند! آيا مديران نالايق، از آن كشورها به ايران آمده‌اند! آيا خروج دسته دسته‌ي مردم ايران از دين آباء و اجدادي را آنها باعث شده‌اند! آيا اين همه استراق و تفتيش و بايكوت و سانسور و سركوب اقشار و اصناف مردم ايران را آنها انجام مي‌دهند! آيا سعيد امامي‌ها كه نه به حرم امام رضا و نه به زائرانش رحم كردند و نه ابائي از قتلهاي زنجيره‌اي داشتند، آيا نفوذيهاي امريكا و اسرائيل بوده و هستند! آيا وعده‌هائي كه اول انقلاب داده شد (مجاني بودن برق و آب و گاز و ...) را سران آن دولتها به مردم ايران دادند! آيا اين همه درگيري و فساد و فحشا و ارتشاء و قتل و جنايت و قساوت و كلاهبرداري و زندان و دزدي و طلاق و بيمارهاي اعصاب و تورم و... را مي‌توان پروژه‌ي صليبصهيوني ناميد؟!

هیچ نظری موجود نیست: