1. براي دفع آفات اجتماعي و برقراري صلح جمعي، بايد انتقادپذير و انعطافپذير و صبور بود.
2. ساكنان ديار صلح و مساوات، كساني هستند كه در جويبار نوعدوستي و مهروزي، تن را از هر خودخواهي و خودبيني و خودمحوري شستهاند.
3. صلح و مسالمت، سرمايهگزاريهاي بلندمدتي است كه نسلهاي جاري و آينده از منافع عمومي آن بهره ميبرند.
4. بدون احترام متقابل، صلح و دوستي برقرار نخواهد شد.
5. يكي از ابعاد صلح، اصلاحات است. پرچم صلح بر بام سرزميني به اهتزار خواهد بود كه تودههاي مردم آن، اصلاحات را در زندگي فردي و اجتماعي دنبال كنند.
6. يكي از ملزومات صلح در جهان، عدالت حكومتهاست. عدالت قدرتها از طراوت باران بهاري لازمتر است. بهترين چيزي كه بقاء دولتها را تضمين ميكند عدل و مساوات است.
7. صلح و آرامش و كامروائي براي مردمي كه حكام آنها آلوده به تبعيض و زورگوئي و خيانت باشند، غير ممكن است.
8. بخشش و گذشت، مؤثرترين راه صلحآفريني است.
9. صلح و مسالمت، ضامن بقاء نسل آدم و حوّاست.
10. مؤمن واقعي كسي است كه بين ديگران، صلح و آشتي برقرار كند.
11. پيامبران، مصلحين عصر خويش بودهاند و مهمترين آرزويشان، صلح ِ بين انسانها بوده است.
12. جامعهاي كه الگوهاي دروني آن، صالحين باشند، لياقت الگودهي به جوامع حال و آينده را دارد.
13. كسي كه خشم و نفرت و كينه را جايگزين صلح و آرامش ميكند، جسم و روح خود را از درون و آبرو و اعتبار خود را از برون، تخريب ميكند.
14. فلسفهي تبليغ پيامبران، صلح و برابري است و بهترين دليل اثبات صلحجوئي در سنت پيامبران، آن است كه هيچ پيامبري ، با پيامبر ديگري اختلاف نداشت و پيامبران قبلي را تاييد مينمود و به ماموريت پيامبران بعدي مژده ميداد ؛ پس چه بجاست كه پيروان پيامبران كه بخش عمدهاي از جمعيت پراكندهي جهان را تشكيل ميدهند، از پيشوايان خود بياموزند و صلح و مسالمت را جايگزين تعصب و نفرت كنند.
15. پيام هميشگي اينجانب ، صلح و نوعدوستي و گذشت است فلذا بسياري از خانوادههائي كه در آستانهي فروپاشي بودند، پس از ديدار و شركت در جلسات مذهبي بنده ، به صلح و آشتي و مسالمت و شرايط بهتري در زندگي ميرسيدند.
16. معتقدم براي برقراري صلح و ثبات بينالمللي بايد تعصبات مختلف را كنار گذاشت و همواره به دور از تعصبات قومي و مذهبي بود ؛ و ميگويم : خداوند براي هر قوم و ملتي راه و روشي در هدايت مقرر كرده و نبايد كسي عقيده و دين خود را به ديگران تحميل كند.
17. برخلاف روحانيون حكومتي، اهل صلح و مسالمت هستم و هرگز خشونتطلب نبوده ام و بر عليه بدخواهان خود شايعهسازي و دروغپراكني نميكردم بلكه با منطق و استدلال پيش ميرفتم و حتي بارها درخواست مناظرهي تلويزيوني با رهبران اسلام سياسي داشتم.
18. بر خلاف دستگاه حاكمه ي ايران كه به دلايل مبهمي، يهودي ستيزي ميكند، اينجانب براي يهوديان احترام زيادي قائلم و دين آنها را بعنوان يكي از اديان الهي برسميت ميشناسم .
19. بيعدالتي و تبعض و طبقهبندي اقشار جامعه به درجات مختلف را عامل مهمي براي جنگ و دعوا و درگيري ميدانم چرا كه صلح و آرامش را از بين ميبرد.
20. اينجانب همهي اقشار مختلف جامعه را به عدالت و مساوات و دوري از تعصب و تبعيض و خشونت، دعوت ميكنم و حتي بارها به مسئولين بلندپايهي حكومت نامه نوشتم و با استناد به شواهد قطعي نسبت به شيوع ظلم و بي عدالتي در جامعه ي ايراني هشدار داده بودم. به عنوان نمونه در نامه هايم نوشتم :
همانطوري كه مستحضر ميباشيد دوام هر حكومتي به عدل است كه : « الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظّلم » حكومتِ جداي از دين مي تواند تداوم پيدا کند ولي حكومت بدون عدل و توأم با ظلم و استبداد ، سرنگون ميشود و دليل عمده فروپاشي ابرقدرت شرق كه به تنهائي عامل ترس و وحشت براي ناتو بود، ستمكاري مسئولين أمورش بود. تاريخ هميشه از استبداد بنياميّه و بنيعبّاس كه مدعي حكومت ديني بودند، گزارشات جاودانه دارد. متاسفانه ستمكاري بعضي از مسئولين نظام و عوامل خودسر، كه در ديد عوام به عنوان نمادهاي دين و مذهب شناخته ميشوند، باعث تخريب دين و وجدان و معنويت در جامعه شده كه اين، زنگ خطر را به گوش انسانهاي بيدار ميرساند و...، همچنين در اين نامهها، جرم خود را استقلال فكري و اعتقاد به جدائي دين از سياست اعلام نمودهام اما مامورين وزارت اطلاعات و دادگاه ويژه روحانيت ، با اتهامات ساختگي و دروغ، آنرا جابجا كردهاند.
21. احترام به پيروان اديان و عقايد ديگر را براي رسيدن به صلح جهاني لازم ميدانم، و براي همگاني كردن اين طرز فكر، اقدامات خاصي انجام ميدادم از جمله پيام تبريك اينجانب در آستانه تحويل سال 2001 ميلادي پيامي بود به تمامي مسيحيان جهان تحت عنوان 2001 سلام بر مسيح .
22. بهترين روش در هر حركتي را، تبليغ و روشنگري و كار فرهنگي ميدانم و همگان را از خشونت و درگيري بر حذر مي نمايم و به همين خاطر همواره روشهاي صلحآميز را به كار ميگرفتم. مثلا ً براي آنكه به جهانيان بگويم كه مردم ايران گرفتارند، اجتماعات بزرگ نيايش براي گرفتاران و بيچارگان برگزار مينمودم؛ يا براي آنكه بگويم مردم از دين سياسي خسته شدهاند و دين سنتي را ميخواهند، مراسم بزرگ مذهبي غير سياسي برگزار مينمودم. دو هفته مانده به عيد فطر (كه از اعياد مهم اسلامي است و اجتماعات عبادي بزرگي برپا ميشود)، در مصاحبه با راديو صداي ايران اعلان نمودم كه قصد دارم نماز عيد فطر را در خيابان آزادي تهران برگزار كنم و علاقمندان دين سنتي و مخالفين دين سياسي را به اين گردهمائي عظيم مذهبي دعوت نمودم. پيشبيني ميشد كه اين اجتماع بينظير، با حضور ميليونها نفر با پيام : نفي مسالتآميز حكومت ديني برگزار شود كه يقينا علت اصلي عجله در تهاجم وحشيانه به اينجانب ، جلوگيري از برگزاري چنين مراسمي بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر